گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
حماسه حسینی
جلد سوم
وجود يك درك قوی در نهضت حسينی


می‏توان گفت علت و مناط اينكه يك نهضت ، مقدس و محترم و متعالی‏
می‏شود و سيادت روحانی برافكار و عقول مردم پيدا می‏كند چند چيز است . در
درجه اول پاكی و طهارت و قداست هدف و مقصد است ، آلوده به اغراض‏
شخصی و منافع مادی و مطامع و حرصها و آزها و جاه‏طلبی‏ها و شهوترانيها و
خودخواهی‏ها و خودپرستی‏ها و تعصبها و قوميتها و حميتها نيست ، به خاطر
خدا و امر خدا و توحيد و عدل و قيام به قسط و حريت و حمايت مظلوم و
دفاع از ضعيف است : « ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شيعا يستضعف‏
طائفة منهم ». . . به خاطر ارتعاش و سوزشی است كه در وجدان و ضمير
انسانی پيدا می‏شود ، به خاطر انسانيت و جامعه انسانيت است ، به خاطر
اصول مقدس اجتماع بشری است ، و به عبارت ديگر جنبه اصولی دارد نه جنبه‏
فردی ( 1 ) ، آنهم اصول عالی انسانيت كه قوام زندگی انسانی به آنها است‏
و روح زندگی انسانی
آنها است ، به خاطر روح زندگی است كه بالاتر از ابزار زندگی است . اگر
ابزار موجود نباشد بشر می‏تواند با ابزار ديگر زندگی [ كند ] اما اگر
كلمات مقدس عدالت و حق و حريت از قاموس بشريت محو بشود ، مثل‏
اينست كه از اين فضا هوا را محو كنند . فرق است بين اينكه در اين فضا
چراغ نباشد ، فرش نباشد ، بلندگو نباشد ، چادر نباشد ، بادبزن نباشد ،
با آنكه هوا نباشد .
علت دوم مقدس و متعالی و محترم بودن اين نهضتها اينست كه در ظلمتهای‏
متراكم و در ميان يأسها و نا اميديهای مطلق ، در مواقعی كه ستاره‏ای در
آسمان بشريت ديده نمی‏شود مانند برقی می‏درخشد و مانند شعله‏ای حقانی فرا
راه آدميان ظاهر می‏شود ، حركتی است در ميان سكونها و ندائی است در
سكوت مرگبار و خاموشی مرگبار ، برقی است در تاريكی و قليلی است در
برابر كثير ، « كم من فئه قليلة غلبت فئة كثيرش باذن الله »، و لهذا
مورد تصويب عقلای خودپرست واقع نمی‏گردد . مانند " ابری است در بيابان‏
بر تشنه‏ای ببارد " مانند محبوبی است كه بدون وعده قبلی و در حال نزار
عاشق ، خود را به محب خود برساند .

و بريد يأتی بوصل حبيب
و حبيب يأتی بلا ميعاد ( 1 )
علت سوم تقدس اين نهضتها اينست كه همراه است با يك درك قوی و يك‏
بصيرت نافذ كه پشت پرده ظواهر را می‏بيند و به عبارت معروف : "
درخشت خام می‏بيند چيزی را كه ديگران در آينه نمی‏بينند " . همانطوری كه‏
آن دو قسمت ، از آيات قرآن
استنباط می‏شود مثل آيه " « من انصاری الی الله »" و آيه " « سراج‏
منير »" و آيه " « يستضعف طائفه »" ، اين قسمت كه در اين نهضتهای‏
مقدس بصيرتی و احساسی قوی موجود است و آنها چيزی را حس می‏كنند كه‏
ديگران حس نمی‏كنند ، چيزی را می‏بينند كه ديگران نمی‏بينند نيز از قرآن‏
استنباط می‏شود ، مثل آيه : « و لقد آتينا ابراهيم رشده » و آيه :
« نحن نقص عليك نبأهم بالحق انهم فتية آمنوا بربهم و زدناهم هدی »(1).
( كلمه رشد در عربی به معنای نمو نيست كه در فارسی استعمال می‏شود بلكه‏
همان معنائی است كه در فقه می‏گويند " عاقل بالغ رشيد " . كلمه‏
« زد ناهم هدی »نيز همان معنای رشد را می‏فهماند . (نهضت سيد جمال از آن‏
جهت مقدس است كه بيش از عصر خود بصيرت داشت . از نامه‏هايی كه به‏
علما نوشته پيدا است . ) البته جنبه‏های ديگر هم هست از قبيل عدم تعادل‏
قوا و تجهيزات ظاهری و مادی كه موسی و ابراهيم و محمد ( ص ) يك تنه‏
قيام كردند و همچنين امام حسين ( ع ) . ( اين جنبه‏ها به علت دوم‏
برمی‏گردد . )
حالا در نهضت امام حسين يك درك قوی وجود داشت و آن جريان پشت پرده‏
ضد اسلامی امويان را كه مردم ظاهربين نمی‏ديدند [ می‏ديد . ] ابوسفيان در
خانه عثمان گفت : يا بنی اميه ! تلقفوها تلقف الكرش ، اما والذی يحلف‏
به ابوسفيان لا جنة و لا نار ، و ما زلت ارجوها لكم و لتصيرن الی ابنائكم‏
وراثة
ابوسفيان گفت : ملك است و سلطنت ، حق و معنا و بهشت و جهنم همه‏
دروغ است . اين توپ را نگذاريد از تيپ شما خارج بشود ، به يكديگر پاس‏
بدهيد و نگذاريد از ميان شما خارج شود ، آن را موروثی كنيد . موضوع ولايت‏
عهد يزيد و بيعت گرفتن از مردم و در مقدم همه امام حسين ، جامه عمل‏
پوشاندن به تفكر خطرناك ابوسفيانی يعنی به تفكر حزبی بود كه آن هم به‏
نوبه خود اصولی بود .
ولی مردم ظاهربين و گول تظاهر خور و حمل به ظاهر كن هيچگونه توجهی به‏
اين امور نداشتند ( و اينكه امام حسين فرمود : « و علی الاسلام السلام اذ قد
بليت الامة براع مثل يزيد » حقيقتی بود كه حسين درك می‏كرد و ديگران درك‏
نمی‏كردند . امام حسين می‏ديد كه با خلافت يزيد اصل ابوسفيانی : و لتصبرن‏
الی صبيانكم وراثة دارد عملی می‏شود و ممكن است در اثر سكوت ، اين مطلب‏
سنتی بشود و احاديثی هم جعل شود كه خلافت بايد در خاندان ابوسفيان بماند
) . امام حسين به دست يهود و نصاری و مجوس و يا مشركين عرب يا اهل رده‏
كشته نشد ، به دست مسلمانان و بلكه دوستان پدرش كشته شد و حتی به دست‏
شاميان كشته نشد ، به دست كوفيان كشته شد . البته كوفيان مرعوب بودند و
عامه پيرو رؤسا بودند و رؤسا از رشوه آبستن بودند : اما رؤساؤهم فقد
اعظمت رشوتهم و ملئت غرائرهم آنها جوالهاشان پرشده بود ، حواله‏های كلان‏
بانكی دريافت كرده بودند ، ليره و دلار سبيل بود برای آنها ، ولی عمده‏
درك ضعيف عامه و فراموش كاری عامه بود چنانكه [ در قسمت ] بعد خواهيم‏
گفت
گفتيم كه يكی از علل و يا مهمترين علت شهادت امام حسين و يا مهمترين‏
علت گرويدن مردم به امويان جهالت مردم بود . از طرفی هم می‏دانيم امام‏
حسين با يزيد مبارزه نمی‏كرد ، او بالاتر از اين بود كه هدفش شخص و فرد
باشد ، هدف او اصولی و كلی بود . در حقيقت امام حسين با ظلم مبارزه‏
می‏كرد و با جهل ، چنانكه در زيارت به ما تلقين و تعليم كرده‏اند كه هدف‏
اين مبارزه از بين بردن جهل و گمراهی است چنانكه در زيارت اربعين است:
« و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرش الضلالة » ( 1 ) .
اكنون توضيح می‏دهم كه مقصود از جهالت مردم اين نبود كه چون مردم‏
بی‏سواد بودند و درس نخوانده بودند مرتكب چنين عملی شدند و اگر درس‏
خوانده و تحصيل كرده می‏بودند نمی‏كردند . نه ، در اصطلاح دين جهالت ،
بيشتر در مقابل عقل گفته می‏شود و مقصود آن تنبه عقلی است كه مردم بايد
داشته باشند . ( و به عبارت ديگر قوه تجزيه و تحليل قضايای مشهود و
تطبيق كليات بر جزئيات است و اين چندان ربطی به سواد و بی‏سوادی ندارد
. علم ، حفظ و ضبط كليات است و عقل قوه تحليل است ) . به عبارت ديگر
امام حسين شهيد فراموشكاری مردم شد زيرا مردم اگر در تاريخ پنجاه شصت‏
ساله خودشان فكر می‏كردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت گيری در آنها
می‏بود و به تعبير سيد الشهدا كه فرمود : « ارجعوا الی عقولكم » اگر به‏
عقل و تجربه پنجاه شصت ساله خود رجوع
می‏كردند و جنايتهای ابوسفيان و معاويه و زياد در كوفه و خاندان اموی را
اصولا فراموش نمی‏كردند و گول ظاهر فعلی معاويه را كه دم زدن از دين به‏
خاطر منافع شخصی است نمی خوردند و عميق فكر می‏كردند و حساب می‏كردند آيا
حسين ( ع ) برای دين و دنيای آنها بهتر بود يا يزيد و معاويه و عبيدالله‏
، هرگز چنين جنايتی واقع نمی‏شد . پس در حقيقت علت عمده اينكه مردمی‏
نسبتا معتقد به اسلام اينطور با خاندان پيغمبر رفتار كردند در صورتی كه‏
همانها حاضر بودند قربة الی الله در جنگ كفار شركت كنند فقط و فقط
فراموشكاری مردم و گول ظاهر خوردن آنها بود يعنی نتوانستند پشت پرده‏
نفاق را ببينند . ظواهر شعائر اسلامی را محفوظ می‏ديدند و توجه به اصول و
معانی از بين رفته نداشتند . البته در اين حادثه چنانكه قبلا گفتيم رعب و
ترس و استسباع از يك طرف ، و فساد اخلاق رؤسا و رشوه خواری آنها و طمع‏
آنها و اطاعت كور كورانه - به حسب خوی قبيلی عربی - كوچكترها از رؤسای‏
قبائل از طرف ديگر نيز از عوامل مهم وقوع اين حادثه بود .
اين حادثه صد در صد يك حادثه اسلامی است . امام حسين به قول آن مرد
معاند ، به سيف جدش كشته شد ، اما به علت جهالت و ظاهربينی و گول حفظ
ظواهر و شعائر خوردن مردم .
از جمله عواملی كه در اين حادثه زياد دخالت داشت اين بود كه به حسب‏
تصادف ، كارگردانان اين حادثه يكعده مردمی بودند كه جانی بالفطره بودند
و به قول " عقاد " : المسخاء المشوهين اولئك الذين تمتلی صدورهم‏
بالحقد علی ابناء آدم و لاسيما من كان منهم علی سواء الخلق و حسن الاحدوثة
فاذا بهم يفرغون حقدهم لعدائه و ان لم ينتفعوا بأجر أو غنيمه